به طورکلی الگوهای مختلفی در نحوه
گزینش همسر در جوامع گوناگون وجود دارد. ازدواج فامیلی یا خویشاوندی گونه
ای دیرپا از ازدواج است که آن را ذیل الگوی درون همسری (انتخاب همسر از
درون گروه، قشر یا منطقه جغرافیایی خاص) طبقهبندی می کنند.
این نوع ازدواج به سبب محدودیت در
ارتباطات و کوچک بودن شبکه های اجتماعی، قدرت شبکه های خویشاوندی، حفظ
محدوده خانوادگی و قبیله ای، کسب حمایت اجتماعی طایفه و قبیله، برخی
ملاحظات اقتصادی مانند حفظ مال و اموال موروثی، حفظ سرمایه وکسب و پیشه
پدری و همچنین برخی ملاحظات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دیگر که از جامعهای
تا جامعه دیگر متفاوت است، درگذشته رواج داشته است که با ایجاد تغییرات
اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، افزایش ارتباطات، گسترش مناسبات اجتماعی،
تنوعیابی علایق و نگرشها بتدریج از رواج آن –البته با شدت و ضعفهای
متفاوت- کاسته شده است.
اما مسأله اینجاست که با وجود تغییرات
فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هنوز هم ازدواج فامیلی سهم مهمی در نوع
همسرگزینی در جامعه ایرانی دارد که البته این امر تا حدی در کشورهای منطقه
خاورمیانه، جنوب و جنوب شرقی آسیا دیده میشود. یکی از مؤلفه های مهم در
این زمینه شبکه های خویشاوندی است. از دیرباز شبکه خویشاوندی نقش مهمی را
در کلیت زندگی هر یک از افراد جامعه بازی میکرد که در جامعه ما با وجود
تغییرات اجتماعی و فرهنگی فراوان و تسریع روزافزون آنها بهعلت شکل نگرفتن
ساختهای قدرتمند جایگزین، هنوز هم جایگاه شبکه های خویشاوندی در بسیاری
موارد و آن هم بیشتر در شهرهای کوچک و روستاها حفظ شده است که خود در حفظ
جایگاه الگوی ازدواج فامیلی نقش مهمی را ایفا میکند. از سوی دیگر، با توجه
به جایگاه مهم شبکه خویشاوندی در مناسبات اجتماعی بویژه در شهرهای کوچک و
روستاها طبعاً ازدواج فامیلی امکان جلب حمایت اجتماعی خویشاوندان را نیز به
همراه دارد. همچنین، فراوانی قابل توجه الگوی ازدواج فامیلی میتواند ناشی
از پایین بودن اعتماد اجتماعی به عنوان یکی از مهمترین مؤلفه های
سرمایه اجتماعی در جامعه باشد، چنانکه فرد در گزینش همسر به علت اعتماد
بیشتر به نزدیکان از یکسو و پایین بودن اعتماد اجتماعی به سایر افرادی که
در دایره همسرگزینی وی قرار میگیرند به ازدواج فامیلی یا خویشاوندی روی می
آورد.
در این میان، ملاحظات و مقولههایی
چون استحکام روابط خانوادگی، تقلیل مشکلات و همنوایی در تشریفات و مقدمات
ازدواج در بین دو خانواده –که وجود مشکلات اقتصادی و نیز بیکاری یا درآمد
پایین برخی جوانان و هزینه های سرسام آور ازدواج نقش این عامل را برجسته
میسازد- استحکام بیشتر زندگی به دلیل وجود روابط اجتماعی چند وجهی،
مکانیزمهای حمایتی و همگونیهای ارزشی-فرهنگی و کاهش امکان طلاق از جمله
عواملی است که میتواند در گزینش الگوی ازدواج فامیلی بسیار مؤثر باشد.
البته ملاحظات و ویژگیهای فرهنگی نیز در بالا بودن درصد ازدواج فامیلی در
کشور نقش دارند.
چه دید فرهنگی نسبت به ازدواج فامیلی در جامعه نفوذ دارد؟
از
بُعد فرهنگی، وقتی ضرب المثلها، آداب و رسوم و باورهای عامیانه جامعه
ای را مطالعه کنید، به صورت خودکار چیزهایی که در جامعه پسندیده یا ناپسند
است، مشخص میشود. مثل همین که میگویند «عقد دخترعمو پسرعمو در آسمانها
بسته شده» یا در هنجارهای اجتماعیمان میبینیم، مثلاً «دختر زیبایی در
فامیل وجود دارد، مادربزرگ میگوید حیف نیست ما دخترمان را به غریبه
بدهیم»، یعنی به دختر مانند یک دارایی نگاه میشود. حتی در بسیاری موارد و
در نگاه اول، نظر مثبت چندانی مابین دو طرف وجود ندارد، اما به علت
فشارهای اعمال شده از سوی شبکه خویشاوندی و استمرار آن، ازدواج انجام
میشود، یا در باوری مرسوم این اعتقاد وجود دارد «تا دختر خودمان در فامیل
مانده چرا از غریبه دختر بگیریم».
مقوله ای دیگر که در ازدواج
فامیلی و میزان گرایش به آن قابل طرح است، مقوله قومیت است. به نحوی که
بنابر پژوهشهای انجام شده از هر 5 ازدواج قوم بلوچ، 4 ازدواج در میان
فامیل و خویشاوندان صورت گرفته در حالی که به شکلی کاملاً معکوس در قوم
گیلک از هر 5 ازدواج، 4 ازدواج در زمره ازدواج فامیلی یا خویشاوندی قرار
نمیگیرد. این میزان – سهم ازدواج فامیلی- در میان قوم کرد تقریباً بینابین
بوده و 50 درصد ازدواجها را ازدواج فامیلی تشکیل میدهد که این دامنه
تغییر در میان اقوام خود منبعث از هنجارها و ارزشهای فرهنگی موجود در هر
یک از آنهاست. در واقع، مجموعه این باورها، ارزشها و هنجارها و آداب و
رسوم در راه معنابخشی به ازدواج فامیلی نقش مهمی ایفا میکنند و در موازات
ملاحظات اجتماعی که ذکر شد به عنوان مکمل و تعیین کننده ای تأثیرگذار در
ماندگاری این الگوی همسرگزینی عمل میکنند.
حال با توجه به ملاحظات اجتماعی و نیز
ابعاد فرهنگی که ذکر شد، ازدواج فامیلی با وجود هشدارهای موجود به عنوان
یک الگوی همسرگزینی معمول بویژه در مناطق روستایی و شهرهای کوچک رواج دارد
که تنها راه کاهش آن، آگاهی بخشی به جامعه به اشکال مختلف و البته با توجه
به ملاحظات فرهنگی و اجتماعی آن است.
چرا حرف مشاوران ژنتیک شنیده نمیشود؟
ازدواج
اساساً امری اجتماعی است. مسأله مهم در این زمینه آن است که ازدواج فامیلی
به عنوان یک مسأله چند وجهی درنظر گرفته نمیشود، چراکه وجود یک مسأله چند
وجهی، راهبردی چندوجهی را برای حل یا تقلیل آن می طلبد و یک رویکرد تک
وجهی مثلاً رویکرد ژنتیک محور نمیتواند مسأله ای چند وجهی چون رواج
ازدواج فامیلی که ابعاد اجتماعی و فرهنگی در آن نقش مهمی را بازی میکنند،
حل کند.
در این زمینه چه راهکارهایی وجود دارد؟
یکی
از راهکارها در این زمینه آن است که مشاوره ایی از همان فرهنگ تربیت شوند و
با همان زبان با آنها صحبت کنند و با ارزشها و نگرشهای آن جامعه آشنا
باشند.
مسأله دیگر آن است که ملاحظات اجتماعی و ارزشها و هنجارهای
تقویتکننده ازدواج فامیلی در هر فرهنگ، قوم و منطقه جغرافیایی نسبت به
فرهنگ یا منطقه دیگر متفاوت بوده و طبعاً نمیتوان یک نسخه واحد در راه
آگاهی بخشی نسبت به عواقب ازدواج فامیلی در کل کشور پیچید. به عبارتی
دیگر، مشکل ما این است که در مشاوره، مسأله فرهنگ را در نظر نمیگیریم.
نحوه آگاهی بخشی به جامعه درباره امتناع از ازدواج فامیلی قطعاً باید در
سیستان و بلوچستان، با کرمانشاه و کردستان فرق داشته باشد. ما باید در هر
قوم، منطقه جغرافیایی و خرده فرهنگی، اول بفهمیم چرا ازدواج فامیلی انجام
میشود و چه موارد ارزشی و نگرشی در پشت آن وجود دارد و بعد، دنبال عادی
سازی آن ارزشها و نگرشها و جایگزین کردن ارزشهای مؤثر بر الگوی ازدواج
مطلوب و آگاهانه به جای آنها باشیم.
موضوع دیگر که باید در اینجا به آن
اشاره کرد این است که صرف آگاهی بخشی به جامعه کافی نبوده و باید در راه
ملموس کردن و درونی کردن این آگاهیها به نحوی که به یک خودآگاهی اجتماعی
تبدیل شود، حرکت کنیم، چراکه در شرایط کنونی نیز تا حدی آگاهی به عواقب
ازدواج فامیلی در جامعه وجود دارد، اما از آنجا که به یک خودآگاهی تبدیل
نشده و در افراد جامعه درونی نشده است، در تأثیرگذاری بر امتناع از ازدواج
فامیلی چندان مؤثر نیست که این امر نیز خود با توجه به بسترهای اجتماعی و
با درنظر گرفتن ملاحظات فرهنگی امکان پذیر است.